بد نیست محبين مولوى بلخي، تعدادی اندک از اشعار مولاهم (!) را از دو کتاب “مثنوی معنوی ودیوان شمس” ببیند
1. وصف ابو بكر صديق رضي الله عنه
مولوی – دیوان شمس – غزلیات – غزل شماره ۹۰۱
چو احمدست و ابوبکر یار غار دل و عشق
دو نام بود و یکی جان دو یار غار چه باشد
مولوی – مثنوی معنوی – دفتر اول – بخش ۱۲۸
چشم احمد بر ابوبکری زده
او ز یک تصدیق صدیق آمده
2. وصف عمر الفاروق رضي الله عنه
مولوی – دیوان شمس – غزلیات – غزل شماره ۷۰
عمر آمد عمر آمد ببین سرزیر شیطان را
سحر آمد سحر آمد بهل خواب سباتی را
مولوی – دیوان شمس – غزلیات – غزل شماره ۲۵۸۰
بگریزد عقل و جان از هیبت آن سلطان
چون دیو که بگریزد از عمر خطابی
مولوی – دیوان شمس – غزلیات – غزل شماره ۲۱۷۵
گر رافضیی باشد از داد علی در ده
ور ز آنک بود سنی از عدل عمر برگو
مولوی – مثنوی معنوی – دفتر پنجم – بخش ۱۵۳
هر که عدل عمرش ننمود دست
پیش او حجاج خونی عادلست
مولوی – مثنوی معنوی – دفتر چهارم – بخش ۶
عهد عمر آن امیر مؤمنان
داد دزدی را به جلاد و عوان
مولوی – مثنوی معنوی – دفتر اول – بخش ۳
ای مرا تو مصطفی من چو عمر
از برای خدمتت بندم کمر
3. وصف عثمان ذو النورين رضي الله عنه
مولوی – دیوان شمس – غزلیات – غزل شماره ۱۴۹۳
بر مصحف عثمان بنهم دست به سوگند
کز لولوی آن دلبر لالای دمشقیم
4. رافضى خواندن شيعيان و قول به دوستى على و عمر رضي الله عنهما
مولوی – دیوان شمس – غزلیات – غزل شماره ۸۱۰
رافضی انگشت در دندان گرفت
هم علی و هم عمر آمیختند
بر یکی تختند این دم هر دو شاه
بلک خود در یک کمر آمیختند
مولوی – دیوان شمس – غزلیات – غزل شماره ۱۱۷۲
گفتن همه جنگ آورد در بوی و در رنگ آورد
چون رافضی جنگ افکند هر دم علی را با عمر
مولوی – دیوان شمس – غزلیات – غزل شماره ۱۶۲۱
بر رافضی چگونه ز بنی قحافه لافم
بر خارجی چگونه غم بوتراب گویم
مولوی اگر شیعه است، از چه روی می خواهد در فضیلت عمر رضي الله عنه با آنان بگوید؟
مولوی – مثنوی معنوی – دفتر سوم – بخش ۱۵۰
این بیان اکنون چو خر بر یخ بماند
چون نشاید بر جهود انجیل خواند
کی توان با شیعه گفتن از عمر
کی توان بربط زدن در پیش کر
مولوی – مثنوی معنوی – دفتر دوم – بخش ۲۰
پس امام حی قایم آن ولیست
خواه از نسل عمر خواه از علیست
مهدی و هادی ویست ای راه*جو
هم نهان و هم نشسته پیش رو
البته اشعار وی در ذمّ اهل بیت فراوان است
You must be logged in to post a comment.